داستان کوتاه سخنان آگاهانه
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش
سیاه میشود... دوستداشتن کسی که لایق دوستداشتن نیست، اسراف محبت است.
طلا را به وسیله آتش....زن را به وسیله طلا ....و مرد را به وسیله زن امتحان کنید.
برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت.
در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی هستند، از بودن با آنها لذت میبریولی با آنها به جایی نمیرسی.
همیشه از خوبیهای آدمها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی
کردند، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بیانصافیست اگر دیوار خراب کنی
از خدا میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد، نه آنچه را که
آرزوداری، زیرا گاهی آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار!
هیچ وقت از مشکلات زندگی ناراحت نشو، کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها را به بهترین بازیگر می دهد.
خداوند اگر آرزویی در تو قرار داده، بدان توانایی آن را در تو دیده است!
باران رحمت خدا همیشه می بارد، تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم!
دوست داشتن یک نوع باوره، خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد.
دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند، اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان!
زندگی حکمت اوست، زندگی دفتری از حادثه هاست، چند برگی را تو برگ می زنی و مابقی را قسمت!
http://dastannama.blog.ir/
- ۰ نظر
- ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۹